منع عمر از گریه کردن بر اموات!
اندوه انسان به هنگام مرگ عزیزانش، و گریستن بر ایشان از لوازم عاطفه بشری است. و هر دو نیز ناشی از ترحم و طبیعت انسانی میباشد. روایات فراوانی در کتب اهل سنت نقل شده اند که همگی بیان میکنند پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نیز در مرگ اموات گریه میکردند از جمله روایتی که ابن عبدالبر در شرح حال حمزه در استیعاب و دیگران نوشته اند که: وقتی نظر پیغمبر - صلّی اللّه علیه وآله – به جنازه حضرت حمزه افتاد، گریست، و چون دید که او را مثله کرده اند فریاد کشید! (۱)
همچنین انس بن مالک در حدیث صحیحی که بخاری نقل میکند، میگوید: بر آن حضرت وارد شدیم و دیدیم که فرزندش ابراهیم جان میدهد و پیغمبر - صلّی اللّه علیه وآله - اشک میریزد.
عبدالرحمن به عوف گفت: یا رسول اللّه! شما هم گریه میکنید؟
حضرت فرمود: ای پسر عوف! گریستن، نشانه عاطفه وترحم است. بار دیگر
گریست، عبدالرحمن بن عوف نیز سخن خود را تکرار کرد. حضرت فرمود: چشم، اشکبار است و دل، اندوهناک، و جز آنچه موجب خشنودی خداست نمی گوییم. ای ابراهیم! ما در فراق تو غمگین هستیم. (۲)
ولی نظر عمر این بود که نباید بر مردگان گریست! هر چند وی مهم و بزرگ باشد! بلکه گریه کننده را با عصا و سنگ میزد و خاک بر وی میپاشید! او این کار را در زمان پیغمبر - صلّی اللّه علیه وآله - انجام میداد و در تمام دوران زندگیش آن را ادامه داد!! (۳)
احمد بن حنبل از ابن عباس روایت میکند درباره مرگ رقیه دختر پیغمبر - صلّی اللّه علیه وآله - و گریستن زنها بر وی گفت: عمر آنها را با تازیانه خود میزد!
پیغمبر اکرم - صلّی اللّه علیه وآله – فرمود: بگذار گریه کنند.
سپس خود پیغمبر - صلّی اللّه علیه وآله - در نزد قبر نشست، حضرت فاطمه - علیها السّلام - هم پهلوی پدر نشسته بود و گریه میکرد. پیغمبر اکرم - صلّی اللّه علیه وآله - با گوشه لباسش، اشک فاطمه زهرا - علیها السّلام - را از روی لطف و ترحم، پاک میکرد. (۴)
ابن ابی الحدید نقل میکند که: روزی عمر در عصر خلافتش، از خانه ای صدای گریه ای شنید، پس وارد خانه شد و با تازیانه اش (دُرّه) به زدن آنها پرداخت تا به زن نوحه خوان رسید، چنان او را مضروب ساخت که مقنعه از سرش افتاد، آنگاه به غلامش گفت: تو بزن! وای بر تو! بزن که نوحه خوان است و احترام
ندارد!! (۵)
*****
(۱) الاستیعاب لابن عبد البر بهامش الاصابة ج ۱ / ۲۷۵ ط ۱، الغدیر للامینی ج ۶ / ۱۶۵، الامتاع للمقریزی ص ۱۵۴، الکامل فی التاریخ ج ۲ / ۱۷۰، مجمع الزوائد ج ۶ / ۱۲۰، الصحیح من سیرة النبی الاعظم ج ۴ / ۳۰۷ و ۳۱۰، ذخائر العقبی ص ۱۸۰، دعوة الحسینیة ص ۸۰، سیرة ابن هشام ج ۳ / ۱۰۵ غزوة أحد. ذخائر العقبی ص ۱۸۱
(۲) صحیح البخاری ک الجنائز باب قول النبی انا بک لمحزونون، وسائل الشیعة ج ۲ / ۹۲۱ ب ۸۷ من أبواب جواز البکاءک الطهارة ح ۳ و ۴ و ۸، سنن أبی داود ج ۳ / ۵۸، سنن ابن ماجة ج ۱ / ۴۸۲، الغدیر ج ۶ / ۱۶۴، الطبقات الکبری لابن سعد ج ۱ / ۱۳۷ و ۱۳۸ و ۱۳۹ و ۱۴۰ و ۱۴۲ و ۱۴۳ و ۱۴۴، ذخائر العقبی ص ۱۵۳ و ۱۵۵، دعوة الحسینیة ص ۵۰ و ۵۱.
(۳) صحیح بخاری در آخر باب البکاء عند المریض ص ۲۵۵ من ج ۱، شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید ج ۱۲ / ۶۸، الغدیر للامینی ج ۶ / ۱۶۰، السنن الکبری للبیهقی ج ۴ / ۷۰، المستدرک لحاکم ج ۱ / ۱۸۱ وج ۳ / ۱۹۱، سنن ابن ماجة ج ۱ / ۱۸۱، مسند أحمد ج ۳ / ۳۳۳ وج ۱ / ۲۳۷ و ۳۳۵، عمدة القاری ج ۴ / ۸۷، مسند الطیالسی ص ۳۵۱، الاستیعاب بهامش الاصابة ترجمة عثمان بن مظعون ج ۲ / ۴۸۲، مجمع الزوائد ج ۳ / ۱۷، الطبقات لابن سعد ج ۸ / ۳۷.
(۴) مسند أحمد ج ۱ / ۳۳۵ ط
۱، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی ج ۳ / ۸۹۴، سنن البیهقی ج ۴ / ۷۰، الغدیر ج ۶ / ۱۵۹، الطبقات لابن سعد ج ۸ / ۳۷.
(۵) شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید ج۳ ص ۱۱۱. السنن الکبری للبیهقی ج ۴ / ۷۰، مسند أحمد ج ۲ / ۴۰۸، الغدیر ج ۶ / ۱۶۰.
- ۹۶/۱۲/۱۸