خدا به خواب پیامبرش آید ؟!
... عن أبی سلاّم، عن عبدالرحمن بن عائش الحضرمی أنه حدّثه عن مالک بن یخامر السّکسکی، عن معاذ بن جبل رضی اللّه عنه قال: احتبس عنّا رسول اللّه صلی الله علیه و آله، ذات غداة عن صلاة الصبح حتّی کدنا نتراءَی عین الشمس فخرج سریعاً فثوّب بالصلاة فصلّی رسول اللّه صلی الله علیه و آله و تجوّز فی صلاته، فلّما سلّم دعا بصوته فقال لنا: علی مصافّکم کما أنتم، ثم انفتل إلینا ثم قال: اما انّی سأُحدّثکم ما حَبَسنی
ص: ۵۲
عنکم الغداة أنّی قمتُ من اللیل فتوضّأت فصلّیت ما قدّر لی فنعست فی صلاتی حتّی استثقلت فاذا أنا بربّی تبارک و تعالی فی أحسن صورة فقال: یا محمّد: قلت: لبیک ربّ، قال: فیم یختصم الملأ الأعلی؟ قلت: لا أدری. قالها ثلاثاً، قال: فرأیته وضع کفّه بین کتفیّ حتّی وجدتُ برد أنامله بین ثدییَّ فتجلّی لی کلّ شی ءٍ و عرفت: فقال: یا محمّد. قلت: لبیک ربّ، قال: فیم یختصم الملأ الأعلی؟ قلت: فی الکفّارات، قال: ما هنّ؟ قلت، مشی الأقدام إلی الحسنات، والجلوس فی المساجد بعد الصلوات، واسباغ الوضوء حین الکریهات، قال: ثمّ فیم؟ قلت: اطعام الطعام ولین الکلام والصلاة باللّیل والناسُ نیام، قال سل، قل اللّهمّ إنی اسألک فعل الخیرات وترک المنکرات وحبّ المساکین وأن تغفر لی وترحمنی.
سنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۸۵، کتاب تفسیر، باب تفسیر سوره ص، ح ۳۲۳۵.
ترجمه به صورت اختصار:
معاذ بن جبل میگوید: صبحگاهی پبامبر صلی الله علیه و آله در نماز تأخیر نمود تا جایی که نزدیک بود خورشید طلوع کند و چون آمد و
ص: ۵۳
نماز گزارد، علت تأخیر را چنین بیان کرد: چون نماز شبم را مقداری خواندم در نماز خوابم برد به طوری که سنگینی بر من عراض شد. در این حال پروردگارم را دیدم که در بهترین صورت بر من ظاهر شد و گفت: ای محمّد! گفتم: لبیک ای پروردگار من! گفت: علت مخاصمه در میان فرشتگان چیست، گفتم: نمی دانم. سه بار آن را تکرار کرد. دیدم که کف خود را بین دو شانهام گذاشت طوری که خنکی نوک انگشتان او را بر سینهام احساس کردم...
در صحیح مسلم نیز مضمون حدیث فوف آمده است:
صحیح مسلم، کتاب الجنّة وصفة نعیمها واهلها، باب ۶، ح ۱۵ و ۱۶، ج ۴، ص ۲۱۷۹.
در حدیث فوق خداوند هم باعث تأخیر نماز میشود و هم سفیرش را ناز میکند ؛ اما با دستانی سرد!!!
[عجایبی از صحاح : نقدی جامع بر صحاح سته اهل سنت - صفحه۵۲]
- ۹۶/۱۲/۲۱